❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤ عاشقانه و عارفانه |
|||
یک شنبه 14 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 17:1 :: نويسنده : reza
برایش می نویسم " دلتنگشم"... ادامه مطلب ... دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : reza
اگر کارگردان بودم ، “صدای نفسهایت” موسیقی متن تمام فیلم هایم بود . . . ادامه مطلب ... پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : reza
هوا هر چقدر هم زمستان باشد ، مهم نیست تو زیر لباس هایت ، تابستان داری . . . . . به سلامتی کسی که همیشه آخر اس ام اس هاش اسمشو می نویسه چون میدونه هیشکی شمارشو Save نکرده . . کاش هرگز ندیده بودمت! لعنت بر چشمی که بی موقع باز شود … . . دستمو ول نکن هنوز بدجوری من دوستت دارم نگو دیگه میون راه میرم و تنهات میذارم دستمو ول نکن هنوز یه ذره از نگاه تو مونده تو چشمای من ساده ی چشم به راه تو . . چقـــدر زیـــادی ! آنقــــدر .. که نمـــیتوان .. تمــــام ِ تـــو را “خیـــال” کــــرد ! . . باران ببار اینبار، او را خواهم دید این شهر بی در و پیکر حریف اراده من نیست . گاهی خیالت آنقدر واقعیت دارد که … داغ می شود پیشانی ام ! از داغی لبانت ! .…:::بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب:::… www.ashkbaran.loxbolg.com ادامه مطلب ... جمعه 13 دی 1392برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : reza
عـاشـق روزهــــــــــــایی هستـم
دلم طعم لباتو میخواد...
گلچین جدیدترین جملات عاشقانه بقیه در ادامه مطلب www.ashkbaran.loxbolg.comادامه مطلب ... شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : reza
اگـــــــه … www.ashkbaran.loxbolg.com ادامه مطلب ... جمعه 29 آذر 1392برچسب:, :: 11:21 :: نويسنده : reza
اس ام اس عاشقانه
درشکه ای سیاه می خواهم که یاد تو را با خود ببرد یا نه نه یاد تو باشد مرا با خود ببرد
بیا حواسمان را پرت کنیم مال هر کس دورتر افتاد عاشق تر است... اول من... حواسم را بده تا پرت کنم!!! www.ashkbaran.loxbolg.com ادامه مطلب ... شنبه 18 آبان 1387برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : reza
چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی چهار شنبه 16 اسفند 1387برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : reza
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را … شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه ! ادامه مطلب ... چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : reza
نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صبحت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ، از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را … شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه ! شک میکنم به اینکه ، این دل مال من است یاتو … و همه ی این بودن هایش فقط برای من باشد ، فقط برای من ! من فکر می کنم در غیاب تو همه خانه های جهان خالیست ! اما بهتر از اون وقتی هستش که یه نفر بهت میگه “نگران نباش من باهاتم” به شرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی . . . از روزی که مبتلایت شدمخود را از یاد بردم . . . www.ashkbaran.loxbolg.com چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : reza
. چنديست که بيــمار وفايت شده ام
در بستر غم چشم به راهت شـده ام اين را تو بدان اگر بمـيـــرم روزي مســــــول تويي کــه مـن فــــــــــــــــدايت شــده ام
. خيانت تنها اين نيست که شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خيانت تنها اين نيست که دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري کردن اشک بر ديدگان معصومي باشد ! گناه تنها کردار زشت نيست ... گناه ميتواند ذهن هوس آلود باشد . اجازه هست قلبمو برات چراغوني كنم، پيش نگاه عاشقت چشمامو قربونت كنم، اجازه هست پناه من گرمي آغوشت بشه، هر اسمي جز اسم خودم ديگه فراموشت بشه،اجازه هست جار بزنم بگم چقدر دوستت دارم.
. يه شب خوب تو آسمون يه ستاره چشمك زنون خنديد و گفت كنارتم تا آخرش تا پاي جون، ستاره ي قشنگي بود آروم و ناز و مهربون ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون، اما زياد طول نكشيد عشق من و ستاره جون، ماه اومدو ستاره رو دزديدو برد نامهربون، ستاره رفت با رفتنش منم شدم بي همزبون، حالا شبا به ياد اون چشم مي دوزم به آسمون، دلم مي خواد داد بزنم (اين بود قول و قرارمون؟) تو رفتي و با رفتنت نذاشتي حتي يك نشون، دوستت دارم ستاره جون تا آخرش تا پاي جون
. گل عشق تو هستم شبنمم باش، دلم دنياي زخمه مرحمم باش، ز درد بي كسي قلبم شكسته، به شهر بي كسي ها همدمم باش.
. هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را، هرگز نمي گيرد كسي در قلب من جاي تو را.
سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : reza
سردم شده است و از درون می سوزم حالا شده کار هر شب و هر روزم تو شعر مرا بپوش سرما نخوری من دکمه ی این قافیه را می دوزم عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد گرچه خاکسترم و هم سفر باد ولی جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد شاید بیداری مثل من ، به فکر اون خاطره هام شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها زمستان با زمستان ها بپیوست نگاهت لرزشی انداخت در دشت دلم چون متن یک آیینه بشکست آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته زردی روی مرا ، نیک تماشا نما شمع وجود من از دوری تو کاسته در غربت من مثل من ، هرگز کسی تنها نبود عشق و شعور و اعتقاد ، کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست ، بر نارفیقان شرم باد www.ashkbaran.loxbolg.com صفحه قبل 1 صفحه بعد آرشيو وبلاگ پيوندها
|
|||
|